چـرنــد و پـرنــد

چرند و پرند / طنز / مهمل /...

چـرنــد و پـرنــد

چرند و پرند / طنز / مهمل /...

غیبت صغری...

 

سیلامون علیکم اینا...

من یه یه ماهی نیستم (میدونم دلتون واسم تنگ میشه  ) [ آخه یکی نیست بگه بابا کی واسه یه دیوونه دلش تنگ شده که ما...] ,ولی خب من اینجوری فکر میکنم  بزارین اقلا دلم خوش باشه  از همه سرورانی که وقتشونو با ویو کردن این تارنما پرت کردند و خصوصا اونایی که نظر دادن طلب مغفرت و آمرزش دارم و میخوام که اگه واسه وقتشون ارزشی قائل نیستن بازم به این تارنما یه سرکی بکشن که باعث شادی روح آن مرحـــوم است!!!!

آره خلاصه میتونین اسمشو غیبت صغری یا کبری یا آناهیتا یا ... بذارین . قول میدم وقتی برگشتم توپ توپ بیام .

راستی ایام عزاداری سالار شهیدان آقا امام حسین(ع) رو هم به همتون تسلیت میگم . تو این شبا اگه سیم دلتون وصل شد منه دیوونه رو یادتون نره .

  غمهاتون زودگذر

               ...

              شادیهاتون بی انتها

یا حق خدای حسین (ع) نگهدارتون .

 

در حاشیه انتخابات...

 

خب با یه ماه تاخیر من اومدم اولا که عیدتون مبارک (میدونم عید منم مبارک ) دوومندش امروز میخوام یه جریان واستون تعریف کنم از روز بزرگ انتخابات که همگی رفتیم گوروپی یه مُشته محکم کوفتیم تو پکو پوز این آمریکنیای بد جنس و بیچاره ها هنوز از این مشت گیجن .

آقا جونم واستون بگه که روز انتخابات ما هم رفتیم که بدیــم اِ... اشتب نکنید بابا  رای رو میگم . خلاصه بعد از اینکه کلی تحویلمون گرفتن و عکس انداختن و فیلمبردای و... از این کارا داشتم انگشتمو میمالیدم به  یکی از نیمکتهای تو مدرسه  تا تمیز بشه که دیدم یه جوونه 7-26 ساله اومد گفت آقا اگه رای دادید لطفآ از اون طرف... من یه کم نیگاش کردم بعد گفتم ممنون من ماله همین محلم راهو بلدم شما برو به یه چیز دیگه گیر بده. ترش کرد و گفت یعنی چی اگه رای دادی خب بیا برو بیرون دیگه واسه چی اومدی اینطرف؟؟

گفتم  درکت میکنم الان میرم ولی قبلش بزار یه جریانی روبرات تعریف کنم و شروع کردم:

در زمونهای قدیم یه باریه بابایی بنده خدا گلاب به روتون داشته از زور دستشویی می ترکیده  میره تا یه دستشویی عمومی پیدا میکنه . اونجا اینجوری بوده که 10تا آفتابه ردیف دیوار بوده و هرکی میخواسته بره دستشویی میومده یکیشو برمیداشته میرفته ادای حاجتو برمیگشته. این بنده خدای ما (خودمو نمیگما!) میره که اولین آفتابه ها رو برداره بره که یهو یه صدای نتراشیده و نخراشیده صداش میزنه:

-آهای یارووووو

مردک بر میگرده و پشت سرشو نگا میکنه میبینه متصدی امورمالی دستشوییه که داره صداش میکنه( قابل توجه اونا که میکنن  این یه سمت جدیدالتاسیسه که بتازگی در توالتهای عمومی رسم شده...)

خلاصه مردک میگه:

-بله با من هستین؟

-آره اون آفتابه سومی رو بردار!!!

-؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

مرد میاد که آفتابه سومی رو برداره که

-         نه نمیخواد همون اولی رو بردار!!!

-         مرد که یه سوژه واسه تفکر تو دستشویی پیدا کرده بود با یه گونی علامت تعجب میره آفتابه اولی رو برمیداره و میره تو دستشویی!!

وقتی بر میگرده به آقای متصدی میگه آقا من دوبرابر شهریه !!! توالت رو بهت میدم بگو جریان تعویض  آفتابه چی بود؟

"-         آهان اون ماله این بود که حالیت بشه اینجا یه مسئولی داره.....   "

اینو گفتمو با یه لبخند مرد جونو که صورتش سرخ شده بود ترک کردم.

 

اما جددا راست گفتن که خدا خر رو دیدو شاخش نداد ها اگه اینا رییس جمهور یا یه چیزی میشدن چیکار میکردن ؟  نظر شما چیه؟

 

تبریک

شیعه بر دل مهر الاّ میزند ..... از جگر من کنت مولا میزند

 

 

عیــد غدیر عید امامت و ولایت برهمه شیعیان جهان مبارک