چـرنــد و پـرنــد

چرند و پرند / طنز / مهمل /...

چـرنــد و پـرنــد

چرند و پرند / طنز / مهمل /...

در حاشیه انتخابات...

 

خب با یه ماه تاخیر من اومدم اولا که عیدتون مبارک (میدونم عید منم مبارک ) دوومندش امروز میخوام یه جریان واستون تعریف کنم از روز بزرگ انتخابات که همگی رفتیم گوروپی یه مُشته محکم کوفتیم تو پکو پوز این آمریکنیای بد جنس و بیچاره ها هنوز از این مشت گیجن .

آقا جونم واستون بگه که روز انتخابات ما هم رفتیم که بدیــم اِ... اشتب نکنید بابا  رای رو میگم . خلاصه بعد از اینکه کلی تحویلمون گرفتن و عکس انداختن و فیلمبردای و... از این کارا داشتم انگشتمو میمالیدم به  یکی از نیمکتهای تو مدرسه  تا تمیز بشه که دیدم یه جوونه 7-26 ساله اومد گفت آقا اگه رای دادید لطفآ از اون طرف... من یه کم نیگاش کردم بعد گفتم ممنون من ماله همین محلم راهو بلدم شما برو به یه چیز دیگه گیر بده. ترش کرد و گفت یعنی چی اگه رای دادی خب بیا برو بیرون دیگه واسه چی اومدی اینطرف؟؟

گفتم  درکت میکنم الان میرم ولی قبلش بزار یه جریانی روبرات تعریف کنم و شروع کردم:

در زمونهای قدیم یه باریه بابایی بنده خدا گلاب به روتون داشته از زور دستشویی می ترکیده  میره تا یه دستشویی عمومی پیدا میکنه . اونجا اینجوری بوده که 10تا آفتابه ردیف دیوار بوده و هرکی میخواسته بره دستشویی میومده یکیشو برمیداشته میرفته ادای حاجتو برمیگشته. این بنده خدای ما (خودمو نمیگما!) میره که اولین آفتابه ها رو برداره بره که یهو یه صدای نتراشیده و نخراشیده صداش میزنه:

-آهای یارووووو

مردک بر میگرده و پشت سرشو نگا میکنه میبینه متصدی امورمالی دستشوییه که داره صداش میکنه( قابل توجه اونا که میکنن  این یه سمت جدیدالتاسیسه که بتازگی در توالتهای عمومی رسم شده...)

خلاصه مردک میگه:

-بله با من هستین؟

-آره اون آفتابه سومی رو بردار!!!

-؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

مرد میاد که آفتابه سومی رو برداره که

-         نه نمیخواد همون اولی رو بردار!!!

-         مرد که یه سوژه واسه تفکر تو دستشویی پیدا کرده بود با یه گونی علامت تعجب میره آفتابه اولی رو برمیداره و میره تو دستشویی!!

وقتی بر میگرده به آقای متصدی میگه آقا من دوبرابر شهریه !!! توالت رو بهت میدم بگو جریان تعویض  آفتابه چی بود؟

"-         آهان اون ماله این بود که حالیت بشه اینجا یه مسئولی داره.....   "

اینو گفتمو با یه لبخند مرد جونو که صورتش سرخ شده بود ترک کردم.

 

اما جددا راست گفتن که خدا خر رو دیدو شاخش نداد ها اگه اینا رییس جمهور یا یه چیزی میشدن چیکار میکردن ؟  نظر شما چیه؟

 

نظرات 4 + ارسال نظر

سلام
عیدت مبارک
ممنون دوباره سر زدی
دلت شاد

مرگ دلم پای تو............اگه ازش گذر کنی

..
..
دلت شاد

دفتر عشق دوشنبه 18 دی 1385 ساعت 18:58 http://daftareshghe.blogsky.com

گمشده ام ، در یک قفس سرخ ،در یک باغ پر از گلهای سرخ محبت و عشق...
گمشده ام ، در قلب یک عاشق ، در قلب یک مجنون ....
گمشده ام ، در یک آغوش گرم ، در دشت پر از آرزو و امید ...
گمشده ام ، در کنار دریا ، لحظه غروب خورشید ، درون دستهای گرم یک معشوق....
گمشده ام ، در کوهستان و صحرا ، در آسمان و این دنیا!
من یک گمشده پر آوازه ام ، یک گمشده در دنیای قلبها!
سلام. خوبی؟ وب لاگ زیبایی داری.خوشحال میشم به دفتر عشق هم بیای. شاد باشی. یا حق

دفتر عشق جمعه 22 دی 1385 ساعت 08:52 http://daftareshghe.blogsky.com

آرزوی پرواز را دارم ، پرواز از این سرزمین بی محبت ، میخواهم سفر کنم ، سفر به سوی سرزمین خوشبختی ها و کاش همسفری بود و آن همسفر من تو بودی!
آروزی شنیدن صدای نفسهایت را دارم ، کاش فاصله ای نبود و کاش ما در کنار هم بودیم تا صدای نفسهای گرمت را احساس کنم ، کاش مرزی نبود بین ما و ای کاش اگر هم مرزی بود آن مرز تو بودی!
آرزوی آغوش گرمی را دارم که مرا در آغوش خود بگیرد و در آغوشش با من با صدای آهسته درد دل کند و ای کاش آن آغوش ، آغوش گرم تو بود!
سلام. خوبی؟ دفتر عشق آپدیت شد. منتظر حضور گرم و پرمحبت شما هستم.شاد و پیروز باشی. یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد