چـرنــد و پـرنــد

چرند و پرند / طنز / مهمل /...

چـرنــد و پـرنــد

چرند و پرند / طنز / مهمل /...

خواستگار کُشـــون!!!

 

 

از حموم اومدم بیرون و زلفای درهم و برهممو حسابی به با ژلهای اندماغی  که تازه خریده بودم  ورز میدادم که بابام داد زد عافیت باشه شازده بالاخره تشریفتونو آوردین؟؟!!!

بعد رفتم کت شلواری که اتوش خربزه قاچ میکرد تنم کردم. وای ی !!!

تو آینه که خودمو دیدم شده بودم عین این مانکنای خیابونی. کلی با تریپ خودم حال کردم .

یه ساعتی داشتیم تا مهمونا بیان {قرار بود یکی از همکارای قدیم بابام واسه دخترشون بیان خواستگاری من!!!!!! }نمیدونم این یه ساعته چجوری گذشت و صدای FF بلند شد که انگار داشت میگفت: " ایها الجووون ترشیده  بدو بیا درو وا کن که بختت پشت در هلاک شد!  "

بابام رفت درو وا کرد و مهمونا اومدن تو. من از پشت پرده و داخل حرمسرا داشتم دختره رو دید میزدم!!!تیپش بدک نبود ولی دماغش عینهو چکش پلاستیکی همون اول تو ذوقم زد .

تصمیم گرفتم یه کم سر به سرش بزارم.بعد از تعارفات اولیه قرار شدمنو دختره بریم  تو اون اتاق بشینیم حرف بزنیم . بیچاره خجالت میکشید طفلی, خودم شروع کردم:

* ببخشید چند سالتونه؟

- ا...ا.. 27 سال !

* شغلتون ؟

- دکتر گوش و حلق و بینی ام.

* تو دلم گفتم پس چرا تا حالا یه فکری به حال این دماغت نکردی جیگررررر...!

* حقوق ماهیانتون ؟

- ای بد نیس میانگین 1.000,000 !!!!!

* ماشین چی؟

- یه 206 دارم.

* خونه؟

- یه خونه نقلی تو عباس آباد

داشتم فکر میکردم  که خب چی ازش بپرسم حالشو بگیرم که ...

ادامه دارد...

 

  

 

 

من برگشتم!!! :

                من برگشتـــــــــــــــــــم!!!